اولین باری که دستتو به سمت شیشه شیرت بردی!!!
عشق مامان سلام گلم... چند وقتی میشه که وبلاگتو آپ پدیت نکردم...این روزا نزدیک عیده و مامان یکم کار داشت...البته فقط کار نبود، راستشو بخوای اصلا حوصله نداشتم...من و شما هر روز تو خونه تنهاییم و تقریبا هیچ جا نمیریم...پنج شنبه من و شما و بابا رفتیم بیرون تا یکم خرید کنیم ولی هنوز 10 دقیقه نبود که از خونه اومدیم بیرون که کلی گریه کردی جوری که اصلا نمیتونستم آرومت کنم ، بخاطر همین مجبور شدیم برگردیم خونه...به محض اینکه اومدیم خونه و من لباساتو عوض کردم شروع کردی به خندیدن و شیطونی کردن...عزیزم اصلا دوست نداری دور و برت شلوغ باشه یا جایی غیر از خونه ی خودمون باشیم...
نویسنده :
فاطمه
5:38